اسامی چشم سوم

آجنا در لغت به معنای فرمان و مرکز فرمان است. آجنا چاکرا به شکل دایره ای با دو گلبرگ در دو طرف آن توصیف می شود بر روی این گلبرگ ها حروف سانسکریت ( هام ) و ( کشام ) نقش بسته است ،

این دو گلبرگ به نیرو های مثبت و منفی پرانا که در این مرکز به هم اتصال می یابند و همچنین به خورشید و ماه اشاره دارند. این دو گلبرگ نشانه نفس و روح هستند : به عبارتی ذهن استدلالی و ذهن الهامی. گاه آجنا چاکرا را دری قلمداد می کنند که به قلمرو آگاهی براین و آگاهی عمقی باز می شود. در اینجاست که انسان با چشم دل می بیند ، در بسیاری از سنتهای عرفانی ، گشایش این چاکرا مربوط به بیداری معنوی است. در حین مراقبه نیز از این چاکرا برای تمرکز استفاده می شود. در مراقبه عمیق چشم روحانی یا چشم واحد در قسمت مرکزی پیشانی قابل مشاهده خواهد بود. این چشم عالم بر همه چیز در متون مقدس مختلف با نام های چشم سوم ، چشم درون ، چشم شیوا ، چشم شهود ، ستاره شرق نامیده می شود.

بیماریهای مربوط به چاکرای چشم سوم :

ناراحتی های اعصاب از قبیل رعشه ، فلج صورت ، ناراحتی های چشم از جمله آب مروارید ، التهاب چشم ، چشم قرنیه مزمن ، جوشهای پلک ، سرگیجه ، ناراحتی های گوش و بینی مثل : کری ، گوش درد ، از دست دادن حس بویایی ، خون ریزی بینی ، تشنج کودکان ، بیهوشی جن زدگی ، صرع ناراحتی های ذهنی از جمله : مالیخولیا ، وهم بینی ، هذیان گویی ، وسواس ، ضعف اعصاب.

تغذیه رنگی :

انگور یاقوتی ، کلم بروکلی ، بادنجان ، آلوچه.

با ریکی ( انرژی حیاتی کیهانی ) می توان تمامی چاکرا ها را بحالت تعادل در آورد.

یامد عملکرد نا هماهنگچاکرای چشم سوم عدم تعادل است ،

به طور مثال پا فشاری بیش از حد روی حوزه عقل و منطق صورت می گیرد و فقط آن چه را که با ذهن منطقی اش درک می کند قبول دارد شخص به آسانی قربانی تفکر روشن فکرانه خود می شود ،

تنها چیزی را قبول می کند که ذهن او بتواند درک و از روشهای علمی قابل اثبات باشند. عملکرد نا هماهنگ دیگر این چاکرا این است که فرد با قدرت ذهنش سعی می کند بر روی دیگران و رویداد ها تاثیر بگذارد صرفاً فقط می خواهد درونش را نشان دهد و یا برای ارضای نیازهایش از آن استفاده می کند. در این وضعیت معمولاً چاکرای شبکه خورشیدی هم معمولاً از تعادل خارج است و چاکرای قلب و تاج نیز در حد جزیی رشد یافته است. اگر چشم سوم علی رغم گیر هایش نسبتاً باز باشد ، باز هم ممکن است در این کار موفق شود هر چند که مقاصد فرد خلاف جریان طبیعی حیات است. ولی دیر یا زود احساس تنهایی او را در بر می گیرد و موفقی را که برایش تلاش نموده بود پایدار نخواهد بود. اگر جریان انرژی در آجنا چاکرا به طور قابل ملاحظه ای بسته باشد تنها حقیقتی را می بیند و باور می کند که در جهان بیرون قابل دیدن باشد.زندگی اش تحت نفوذ امیال مادی نیازهای فیزیک و احساسات ابراز نشده است. اندیشه ها و بحث های معنوی به نظرش خسته کننده و اتلاف وقت خواهد بود. به راحتی در شرایط دشوار فرد کنترل اش را از دست می دهد و احتمالاً خیلی هم فراموش کار است. اگر بینایی فرد ضعیف شده باشد اغلب با کم کاری چاکرای پریشان و آشفته است و تصمیماتش کاملاً بر اساس احساسات سرکوب شده است.

آجنا چاکرا تحت کنترل سیاره اورانوس فعالیت کرده و از خود گذشتگی و آزمانگرایی از کیفیتهای تابشی آن بشمار می آید. آجنا چاکرا بر روی غده هیپوفیز یا پینه آل تاثیر می گذارد. غده هیپوفیز سلطان غده نیز نامیده می شود ، زیرا این غده به تمام غدد دیگر فرمان می دهد این غده قدرت اراده ، قدرت تشخیص و همچنین قدرت بینایی ، شنوایی حافظه را کنترل می کند. تمام نوابغ دارای غده هیپوفیز برتری می باشند.این غده رشد بدن را نیز کنترل می کند اختلال در عملکرد این غده سبب می شود که فرد از نظر فیزیکی رشد بسیار نا کافی داشته باشد و کوتاه قد شود. یک خانم باردار نباید تحت فشار عصبی قرار گیرد ، زیرا این حالت ممکن است سبب بروز اثرات منفی بر روی غده هیپوفیز گردد و می تواند فرد را بسیار ضعیف و کم رو کند. فشار و نگرانی نیز سبب اختلال در عملکرد این غده می شود و می تواند باعث افزایش فشار خون و مشکلات گوارشی نیز بشود. به افرادی که مستعد ابتلا به انواع ترس و بیم هستند و افرادی که تمایل به دروغ گویی دارند و یا سرکش و نا فرمان هستند و یا حتی دزدی می کنند باید به آجنا چاکرای آنها ریکی داد. همچنین برای درمان ذهنی و احساسی ضربه ای که ناشی از حادثه یا اتفاقی در گذشته رخ داده نیز باید به این چاکرا ریکی داد.

انسداد انرژی در چاکرای ششم ( آجنا چاکرا )

اگر این چاکرا ضعیف و جریان چاکرا در آن راکد باشد به علت کمبود انرژی در آن قدرت خلاقیت فرد متوقف می گردد یا اینکه فرد افکار خلاقه زیادی در سر دارد اما هرگز محقق نمی گردد.

همراه با این وضعیت عذر و بهانه ای دائمی وجود خواهد داشت که بر اساس آن جهان خارجی به سبب نقائص خود موردآجنا چاکرا مرکز اتصال سه کانال آیدا ، پینگالا ، سوشومنا است. با ادغام و آمیزش انرژی کیهانی و قمری و خورشیدی در این چاکرا در انسان بیداری روحی حاصل می آید و در هنگام بیداری این چاکرا در فرد قدرت روشن بینی ، روشن شنوی و تله پاتی و پیشگویی پدیدار می گردد. در حالت متمرکز بودن در این چاکرا این توانایی در انسان ایجاد می گردد که به دیگران در محور کارهایشان کمک  کند.

رانایاما

در اینجا می خواهیم قوه فاعله بدن را که بوسیله تنفس حاصل می شود مورد بحث قرار دهیم از مندرجات فصل دوم در نظر بی مورد می آمد در صورتیکه اینطور نبوده و ناچار ناگزیریم بهر جور باشد استراحت و تعادل بدن را بیاموزیم و اینها همه مقدمات حتمی اجراء تمرینات ذهنی و یا باطنی است که بعداً ذکر آن خواهد آمد.
یکی از ارکان مهم و عمل عمده که گفته شد از انجام آن ناگزیریم این است که ما قدرتی حاصل نمائیم و بدن خود را با وضعی قرار دهیم که کاملاً قرین سکون و آرامش گردد، بواسطه اینکه مبادا در نتیجه رنج و ناراحتی بدن یا ظهور زحمتی ذهن حساس متوجه رفع آن زحمت بالطبیعه دچار وقفه و انقطاع گردد و این امر کاملاً غیر ممکن است مگر بوسیله اجراء تمرینات و ورزشهای (آسانا)
پس در اجرای این تمرین باید دقت کامل نمود اولاً باید خود را روی یک صندلی راحت جوری قرار داد که ستون فقرات قائم و راست بایستد واین وضع برای صحت اجراءدستورات بعدی یعنی ورزشهای مربوط به ظهور حس روشن ضمیری در نهایت درجه اهمیت و لزوم است.
ستون فقرات را باید مستقیم نگاه داشت و جوری قرار داد که برای اجراء عمل آماده باشند و اگر کاملاً سست و راحت شوید البته دیگر آماده و مهیای اجرای کار نیستید مثل اینکه در مقام اجراء یک حرکت و یا برخاستی هستید ولی هنوز حرکت نکرده اید این ورزش باید همه روزه عملی و تکرار شود برای عطف توجه دقیق موضوع ذیل تکراراً تذکر می دهد که بدن باید راست و مستقیم سر در حالتیکه راست نگاهداشته می شود زیاد نباید آنرا محکم داشت، دستها روی زانو قرار می گیرد ولی جوری که کفها باز بوده و انگشت سوم هر دست باید متصل به شست باشد.
سعی باید کرد که بدن در هیچ حالتی تکه بجائی نداشته باشد به هیچ طرفی مایل نگردد مبادا ستون فقرات که مرکز اسرار و امور بدن است کج و معوج گردد و به اصل منظور که معلوم خواهد شد لطمه وارد آورد بهر صورت در حین اشتغال به عملیات باید در نهایت سکون و آرامش و طمانینه بود.
در این وضع اگر صحیحاً انجام شود اسرار و رموزی نهفته است که موجب جریان و سیر منظم قوه مغناطیس خواهد شد و بسیاری نکات لطیفه دیگر هم.
چون شروع به اجرای تمرینات مرتب روشن ضمیری نمائیم خواهیم دانست که سیر و جریان در خیل وجود مشهودی دارد و همیشه در امتداد ستون فقرات صعود و نزول دارد و رعایت کامل این دستورها که در نتیجه گذشتن قرنهای متمادی در سایه بزرگوارترین قوا در نوع انسانی به اینجا رسیده است. خلاصه این است که مخصوصاً ستون فقرات ظهریه که گفته شد منبع اسرار وجود انسانی و مخزن عجایب قوای باطنی است و به حالت اعتدال درست و راست بماند و بالطبیعه جریان و میسر قوای مربوطه از قطع و فصل یا توقف مامون و محفوظ گردد.
پس اولین امر و تمرین واجب ما این است که این نکته ها ملکه شود و هر یک از آنها را بخوبی و مطابق نص صریح خود مجری گردد.
بعد از آنکه موفق به صحت اجرای آن شدیم در پایان کار بدن را رها کرده و به کلی راحت می گذاریم، این استراحت در آن حال بی نهایت مهم است و بدن را مانند نوگلی تازه شگفته که از گلبنی چیده و بر زمین افکنده باشیم می نماید.
نکته مهم دیگر اینکه (از نقطه تقسیم اضلاع که بطور مثلث به دو قسمت می شوند) اگر تمرینات و ریاضات بطور شدید و سختی قرار دهیم، بر فرض آنکه سهل و آسان هم انجام دهیم باز هم مانع ترقی و نیل به مقصود جوکی است.
یکی از ارکان مهم تکلیف ما این است که خیال را بتوانیم تمرکز دهیم و اعضاء را تحت اختیار آوریم اگر این اختیار همانجور عادی و محسوس قبضه شد پس سکون کامل بدن هم امکان پذیر خواهد بود.
لگن خاصره مرکز شریان و ورید و فرمان فرمای دستگاه محبت و جاذبه باشد که آنرا (سیمپاتیک) نامند و از همین نقطه نظر است که معده در مواقع ورزش نباید پر باشد چه اعتلاء موجب فشار به عروق جدار معده و امعاء و غیره شده بالطبیعه قلب نیز تحت فشار واقع شده و در نتیجه به تمام مراکز دوران و لگن خاصره که مرکز بدن است سرایت می کند پس باز می گردیم به کار تنفس مفتاح فهم فلسفه یوگاکار تنفس است و آن به دو راه بخش می گردد، راه داخلی و راه خارجی، راه تنفس داخلی را مغربیان کاملاً تشریح کرده و آن را موضوع وسائل فیزیولوژی قرار داده اند، تذکر این نکته لازم است که بدانیم خون در ریتین جریان می یابد، در ابتدا رنگ آن تاریک سپس با اکسیژن مماس و توام گشته و این اختلاط سبب رفع تیرگی خون و تبدیل آن به رنگ خون شریانی (گلی) می گردد اگر این جریان دو سه مرتبه در ریتین تکرار یابد و کاملاً از اکسیژن اشباع و پر نگردد فقط قسمتی از خون را تصفیه می نماید و بالعکس وقتی اکسیژن بطور کافی در ریتین جریان یافت خون را کاملاٌ پاک و تصفیه خواهد نمود.
تنفس عمیق از هر نقطه نظر تأثیر مهمی دارد و همین قسم بر نفس و ضمیر آن نیز تأثیر قوی می بخشد در اخلاقیات انسان هم نفوذی نامحدود دارد، جریان افکار و احساسات منظم و مرتب می گردد، خون آلوده انسان در اثر تنفس عمیق بر طرف می گردد-پس محقق شد که حزن و نشاط هر دو نتایج سوء و حسن دوران یا پاکی و عدم پاکی خون است.
در اینجا یکی از حقایق جذاب علم روان شناسی را که برای دانشمندان مجهول است می خواهیم بیان نمائیم به اکثر بزرگان طبیب و دکترها هم این موضوع را خاطر نشان کرده ام ولی متأسفانه آنها نتوانستند چیزی از آن درک کنند یا (نتوانسته اند)
نکته مزبور این است :
اگر دست های خود را روی قطعه یخ قرار دهیم ضربان قلب را احساس می نمائیم، یا هر عضو از بدن که سیر و معبر شریان و رگها باشد مثل قسمت سفلای باز و قوزک پا بگذاریم ضربان قلب احساسا می شود، حتی با چشم هم حرکت آن را می توان مشاهده کنیم. ضربانهای قلب در تمام سطوح بدن یکسان است-در سر و گردن و دور سرپوش مغز به یک جور ضربان دارد یعنی در هر دقیقه ۷۰-۸۰ مرتبه می زند اما ضربانهای مغز با ضربان قلب مانند سایر قسمتهای بدن متقارب نیستند ولی با تعداد تنفس وفق و تساوی دارد در دقیقه ۱۲-۱۴ مرتبه ضربان دارد که مطابق تعداد تنفس باشد گویا مغز را قلبی علیحده است و این موضوع بواسطه اجراء یک سلسله امتحانات تشریحی به ثبوت پیوسته است و یکنفر از جراحان انگلیسی آنرا مدلل و معلوم داشت که ما بین تنفس و احساسات انسان یک ربط و نسبتی کامل موجود است، اگر کسی بخواهد از نقاشان چینی یا ژاپنی فن نقاشی بیاموزد آنان در بدو امر برای آشنائی به قوانین و انتظامات طبیعت و ایجاد آرامش و نفس و سکون احساسات و درک لطائف و اسرار کار علم تنفس را القاء می نمایند و سوای آثار و نتایج تنفس عمیق که علماء علم النفس ما نیز آنرا می دانند، معارف شرقیان می گویند که علاوه بر اخذ اکسیژن که نتیجه تنفس عمیق است یک اسرار و لطایف دیگری نیز بر آن مترتب است که ریتین یک مایع حیاتی خاصی هم از هوا و محیط خود جذب و اخذ می نماید و آن جوهری است موسوم به (پرانا) و هر دارای جسمی سیال است که از هوا تجزیه و اخذ می شود.
بعبارت دیگر در عین حالیکه ریتین ما از آیتماسفر هوا را می گیرد جوهر (پرانا) نیز از هوا جذب می شود.
بنابراین مقدمه اخذ (پرانا) بوسیله جهاز مخصوص بخود آن است که در میان اعصاب و جهاز خون و وریدها ساری و جاری است و بواسطه بعضی ریاضات و به اصطلاح مغربیان، ورزشها می توان دوران (پرانا) را زیاد نمود و جریان آنرا تسریع کرد به عبارت دیگری آن را در خود تزریق کرد یعنی بوسیله مراکز عصبی.
هندوها یک دستگاه جدید و کامل علم النفس دارند که یادآور می شویم ادعای آنها اینست که یک سلسله از مرکزهای عصبی که شاید تعداد آنها بالغ بر هفتاد و دو هزار می شود وجود دارد و این مرکزها به وسائل تشریحی و طبی معلوم نمی شوند.
هندوها می گویند آنها دارای وجود مادی نیستند و به اصطلاح خودشان آنها را صاحب وجود نجمی (ستاره) می دانند و کسانی که دارای وجود یا روح نجمی نمی باشند می گویند به احساس آن قدرت ندارند و مرکزهای عصبی که بدان اشاره شد مخزن های جوهر (پرانا) و هم وسیله دوران آن هستند در هر صورت یگانه مفتاح گنجینه های مکتومه و به امانت گذاشته شده در نفس انسانی تنفس است که حلال مشکلات و منبع کمال و قدرت مطلق محسوب می شود. پس اولین چیزی که باید در آموختن آن سعی وافی مبذول شود تمرینات تنفس است به بهترین راه آن، و تنفس بوسیله دهان و بینی اجراء می شود و دکترها می گویند که (تنفس باید از راه بینی اجراء شود) ولی آنان کسانی باشند که بدانند آنرا چگونه باید انجام داد بسیار نادرند.
شروع به تنفس اصلی یعنی بهترین وضعی که ما را به نتیجه می رساند این است که مانند شخصی سالم و آشنا بلطف بوها که می خواهند از بوی گل مطلوب خود مستفید شوند تنفس نمائیم و یا اینکه می خواهیم به تشخیص بوی دلپذیر که در فضا منتشر شده بپردازیم یعنی با کمال دقت و توجه آهسته آهسته هوا را داخل ریتین نمائیم.
مطابق فلسفه یوگا نفس تمام از قسمت علیای شکم به بالااست هوای باقی مانده در ریتین را که به این ترتیب خارج گردید به روشی که قبلاً بدان متذکر شده ایم مجدداً ریتین را از هوا پر می نمائیم و قدری هم آنرا نگاه می داریم و تکرار می نمائیم تا دستور خود را تمام کنیم باز هم خاطر نشان می نماید که در تمام مواقع تنفس باید صندوقه و سینه باز و در حال آماس نگاه داشته شود.
مقدار نگاه داشتن هوا در ریتین تقریباً معادل شمارش از یک تا ده که به فاصله های متساوی نظیر جریان قلب باشد نخواهد بود نگاه داشتن هوا در ریتین خود یک تمرین جداگانه است و ضمناً وزن و آهنگ و ترتیب (قافیه را) نیز فقط و ملکه تنفس می نماید برای تأیید دستور بهتر این است که اگر تنفس مثلاً ۵ ثانیه امتداد داشته ۵ ثانیه هم باید آنرا نگاه داشت و ۵ ثانیه هم آنرا به آرامی خارج نمود چه یکنواخت بودن و وجود آهنگ و فاصله نظم آن خود مؤثری خاص است در بدن انسان، یک فعل و انفعالهای حیرت انگیز دائمی هست که تماماً به اقتضاء مصالح زندگی و محافظت حیات است، از جمله قدرت ایجاد وسایل دفع سموم است همیشه مقداری از سموم ممنوعه که بوسایل مختلفه داخل بدن گردیده در آنجا می نماید که خود را از قید سمها قبل از انجام تنفس خلاصی بخشد و چون کوشش بدن شما برای این مقصد نیست لذا تنفس های موزون برای تقویت و کمک بدن بسیار نافع و مؤثر است، به این وضع که هر روز صبح و عصر شروع به تنفس نمایند از ۷ ثانیه تا ده ثانیه که حد متوسط آن است باید امتداد یابد ولی بهتر آنست که از ۱۵ ثانیه کمتر نباشد اول باید چشمها را بر هم نهاد و ذهن را از هر نوع فکر و وسوسه خالی و آزاد نمود سپس شروع به تنفس موازنه نمایند و پس از چند مرتبه که تنفس با انتظام و موازنه مجری شد کار تنفس بخودی خود مرتب و موزون می گردد و اگر بطور میکانیکی مداومت شود اولی است نظر بر اینکه موضوع تنفس که عبارت از قرائت با آهنگ باشد با تمرین تنفس ارتباط کامل دارد بعد از این موضوع را متذکر خواهیم شد و کلمات موزون و یک سیلابی (یک جزئی) را ادا می نمائیم مخصوصاً اگر بخواهیم به انجام تنفس موزون نائل شویم ناچاریم قبلاً طرز ترنم یا قرائت با آهنگ را به خوبی بیاموزیم مؤلف می گوید (یکی از رفقای او که در امتحان فلسفه یوگا پیشرفت کاملی کرده بود ۳۶ ساعت به قرائت با او بدون وقفه مبادرت کرده و بالاخره خواب بر او مستولی شد و سپس بیدار شد در صورتیکه مثل او جریان داشته و خواب آنرا قطع نکرده بود این بواسطه آنست که جسم برای خود یک حالت موزونیت می پنداریم، ماده را زا محلهای دور قابل انتقال می دانیم، آهن و فلزات را به نرمی هوا می یابیم، پرواز و طی الارض را با بدنمان و بدون هیچ وسیله ای بسیار ساده می شماریم.
هم در آن حالتست که قوه ثقل و سنگینی اجسام از بین می رود، گذشته و آینده به شکل حال جلوه گر می شود، آرزو و اراده مان هر چه باشد مانند بهشتیان آنا برآورده می گردد، فهم و ادراک معمول زمان بیداریمان در خواب بکلی عوض و همه چیزهای عالم خواب غیر از چیزهائی می شود که در موقع بیداری بنظرمان می آید، خلاصه کلیه قوانین و سنتی که در بیداری داریم در خواب یکسره پوچ و بی معنی می گردد، گوئی جسم خاکی و سنگینمان ما را ترک می کند و وارد اقلیم ساحران و کشور پریانمان می سازد!
دانمشندان بزرگ و متفکران عالیقدر در خصوص خواب و رویاهای آن همه نوع سخن گفته و کتابهای زیادی در این موضوع نوشته اند ولی تازه تر از همه، آزمایشهای جدیدیست که مارکی هروه در این باب بعمل آورده و شرح کوتاه آن در زیر آمده است.
این دانشمند پس از ۶ ماه کوشش و تمرین مخصوص موفق می شود حافظه خود را طوری پرورش دهد که آنچه را در خواب می بیند در بیداری هم بطور منظم و دقیق بیاد بیاورد و حتی نظر به اینکه دقت و اراده هنگام خواب از بین نمی روند و بکار خود مشغولند، درصدد برآمد اراده اش را بطوری پروش دهد که بتواند زمان رویاهایش را بدست بگیرد و مطابق میل و اراده بیدارش آنها را اداره کند.
در نتیجه ریاضتهائی که در این راه پر زحمت کشید و نظر به استعداد خاصی که داشت بالاخره به اینکار موفق شد و توانست هر خوابی که بخواهد ببیند و در بیداری آن را کاملاً بطور مرتب و به تمام جزئیاتش به یاد بیاورد.
در بین خوابهائی که بیش از همه توجه متفکران را جلب کرده خوابهائی است که وقایع و حوادث آینده را به رویت ما می رساند در حالیکه خود آن وقایع و حوادث ظاهراً مدتها بعد به وقوع می پیوندند.
این قبیل خوابها از آغاز تاریخ بشر دیده شده و جای شک و شبهه ای در درستی آنها باقی نمانده است. اکنون هم رویاهائی که از غیب خبر می دهد و آینده دور یا نزدیکی را به ما می نمایاند کم و بیش دیده می شود و پس از تحقق یافتن آن در بیداری، درستیش آشکار می گردد.
برای فهم چگونگی و مکانیزم رؤیا باید دانست که هیچ خوابی خالی از رویا نیست، چرا که مغز ما هنگام خفتن، هر قدر خواب ما سنگین باشد، از کار خود دست نمی کشد و مانند دیگر عضوهای بدن چون قلب، ریه، کبد، کلیه مشغول انجام وظیفه حیاتی خویش می باشد.
اگر احیاناً گمان کنیم خوابی را بدون رویا گذرانده ایم برای آنست که ذاکره بیداری ما نتوانسته است ربط خود را با حافظه رویایی نگهدارد و آنچه در خواب گذشته است بیاد آورد.
این نکته را نیز باید دانست که حافظه رویایی ما با حافظه عادی زمان بیداریمان فرق کلی و آشکاری دارد و از جنس و طبیعت دیگریست که در اینجا مجال بحث در آن نیست.
از آمار دقیقی که بدست آمده معلوم شده از هر صد خوابی که دیده می شود ۵۸ تای آنها بد و هولناک، ۲۶ رویای عادی و معمولی زمان بیداری و بقیه ظاهراً بی سر و ته و نامفهوم است.
تعبیر خواب و حکم کردن به آن از کهنه ترین روزگاران فکر بشر را مشغول کرده و راجع به آن کتابهای زیادی نوشته شده ولی هرگز از جنبه علمی و روانشناسی به آن نظر نشده و مانند این زمان توجه دانشمندان را به خود جلب نکرده و در معرض آزمایش علمی و عملی قرار نگرفته بوده است.
رویا از مجموع کار یاخته های مخصوصی پدید می آید که دسته مشخصی را تشکیل می دهند و برای خود محل و کار و وظیفه خاصی دارند که چون در بیداری نیازی بکار آنها نیست بخواب می روند و وظیفه شان را تعطیل می کنند ولی هنگام خواب ما، یعنی وقتیکه حواس ظاهری ما بخواب می رود و از کار می افتد، این یاخته ها بیدار می شوند و بکار می پردازند، استقلال خود را می یابند، از قید شخصیت ما که در بیداری پابرجا و بیدار است رها می شوند و چون سیاله و فرستندگی آنها مقید به حواس محدود ما نیست، بعوالم نامحدود و بجاهائی که هرگز فکرش هم در بیداری برای ما نمیاید می روند، زمان و مکان، یعنی این دو وهم بزرگ و دو موهوم ارثی و مادرزادی را که زائیده تصور و ادراک حواس ناقص و بسیار محدود بشریست و جز در عوالم مادی وجود ندارد، در می نوردند، در عالمی غیر از جهان تنگ و تاریک سه بعدی ما وارد می شوند مانند امواج نور و برق از هر نوع مانع مادی می گذرند، فاصله زمانی و مکانی را متوجه نمی شوند و در آن واحد در هر جزئی از زمان و یا مکان ما بسیر می پردازند، خلاصه چون کار این دسته مشخص از یاخته ها بکلی با کار سایر یاخته های ما فرق دارد و برای آنها زمان و مکان و سایر موانع سه بعدی وجود ندارد، توانائی این را دارند کارهائی بکنند و از خود بروزاتی بدهند که عقل ما سه بعدیان حیران شود و در برابر قدرت آنها بجز خود اقرار آورد!
از آزمایشهای زیادی که شده محقق گشته که رویای ورزیده و تعلیم یافته قادر است هنگام سیرش در زمان حقیقی که همان حال حاضر ابدی باشد، گذشته و آینده را بخوبی مشاهده کند و بین حوادثی که رخ داده با آنهائی که بعدها باید رخ دهد تشخیص دهد، بعبارت دیگر خاطرات به نظر ما گذشته را با وقایع آینده در یکجا و به شکل حال ببیند و مشاهداتش را بما برساند.
از این رو این نکته بس دقیق مسلم گشته که آینده و گذشته در حال حاضر موجود و قابل ادراک و رویت است!
خوابهای فراوان و رویاهای گوناگونی که دیده شده و به آزمایش علمی و عملی درآمده همه موید این نکته بسیار مهم و باریک است و جای شک و شبهه ای باقی نمی گذارد ولی حیف که در این مقال مجال بحث مفصل آنها نیست.
در خوابهائی که موضوع آنها آینده بینی است، چیزی که از سایر قسمتها بیشتر قابل توجه و دقت اینست که در کلیه پیش بینیهای در خواب و غیبگوئیها، چه در گذشته و چه در زمان کنونی، پیشامدهای خوش و فرحبخش بنظر خفته نرسیده و جز بلاهای سخت و خطرهای بزرگ و حوادث بد چیزی پیش بینی نشده است، گوئی فقط دردها و ناکامیهای بشری در طبیعت وجود دارد و چیز فرح انگیز و نشاط آوری دیده نمی شود، بعبارت دیگر مانند اینست که طبیعت فقط به رنجها و آلام بشری توجه دارد و آنها را برای این موجود بینوا ذخیره کرده و پی در پی مرتباً برایش می فرستد.
از عوامل مهمی که در خواب دیدن ما مؤثر است، غیر از وقایع جاری زمان بیداری و غیر از موارد استثنائی که در بالا اشاره شد، آرزوهای نهفته و امیدهای بر نیاورده شده نهانی ما است که چون در بیداری فکر ما متوجه آنست و حسرت می بریم چرا این آرزوها برآورده نمی شود، در خواب به تحقق می پیوندند و صریحاً به ما می گویند مگر خوشی را در خواب ببینیم و درمی چند به خیال آن خوش خیالی، خوش باشیم!
از قدرتهای نهان و مرموزی که در پاره ای از اشخاص موجود است و در پیش بطور خیلی کوتاه به آن اشاره رفت، باید منتهای استفاده را ببریم و آن قوا را چنان تربیت کنیم و رشد دهیم که آینده بینی برای آنها عادی شود و هر وقت اراده شد هر زمان را بخواهند در خواب ببینند و از پیشامدهای آن با خبر گردند.
در آن وقتست که به استداد شگرف و نامکشوف چند یاخته دماغمان آفرین می گوئیم و به یکی از بزرگترین مشکل آفرینش و شگفت انگیز ترین معمای حیات که پیش بینی آینده در زمان حال باشد آشنا می شویم و به نتایج حیرت زای آن پی می بریم و شاید درجهان کثیر الابعاد بتوانیم بسیر و سیاحت بپردازیم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: 31 / 3 / 1389برچسب:,
ارسال توسط امین